آدمفروشی فرخ نگهدار به روایت رفقای سابقش
شاید برخی از خوانندگان گرامی پیش خود بگویند اصلا فرخ نگهدار کدام خری است که ما بخواهیم در مورد او وقت و انرژی تلف کنیم. مخصوصا نسل جوان که دوران پیش انقلاب را ندیده اند و سالهای تیره و تاریک دهه 60 را به خاطر ندارند.
اما دلیل پرداختن به این جرئومه خیانت شناساندن ماهیت خبیث دشمنان قسم خورده خاندان پهلوی است. فرخ نگهدار رهبر یکی از گروههای چریکی و انقلابی مخالف پهلوی بود که بعد از انقلاب بجای مبارزه با دیکتاتوری ولایت فقیه، عملا در دستگیری و اعدام جوانان ایرانی نقش بسزایی را ایفا کرده و جالب اینکه هنوز هم دست از حمایت و پشتیبانی خود از رژیم اشغالگر ایران برنمی دارند و شب و روز مردم را به رفتن به پای صندوقها و دل بستن به اصلاحات دروغین تشویق می کنند تا موجب طولانی تر شدن عمر این حکومت ارتجاعی شوند.
برای اینکه دوستان بفهمند باند فرخ نگهدار چه بر سر جوانان پرشور ایرانی آوردند فقط به دو سه مورد اشاره می کنیم و موارد بعدی را به آینده موکول می کنیم.
زمانی که هنوز جمهوری اسلامی میخ اش محکم نشده بود و اعتراض های مردمی در گوشه و کنار کشور سرکوب نشده بود، سازمان چریکهای فدائی خلق اطلاعیه داد و از جمهوری اسلامی خواست تا آنها را مسلح کند تا در کنار پاسداران در سرکوب مردم مشارکت نمایند. این اطلاعیه در نشریه کار آن زمان منتشر شد و قابل انکار هم نیست.
البته جمهوری اسلامی به حرف آنها گوش نکرد و به آنها اسلحه نداد ولی دست آنها را برای لو دادن عناصر ضد انقلاب به گرمی فشرد.
کسی که میگوید به من اسلحه بدهید تا برایتان آدم بکشم، معنی اش این است که حتی حاضرم برایتان آدمفروشی هم بکنم که این دقیقا همان چیزی است که این سازمان و رهبرانش در دهه شصت بارها مرتکب شدند.
یک نمونه اش را آقای مهدی اصلانی در مصاحبه با میهن تی وی اینگونه نقل کرد(لینکش در قسمت نظرها):
در همان سالها که لاجوردی (جلاد زندان اوین) جوانان انقلابی را تند و تند اعدام میکرد، برخلاف معمول در نشریه کار (ارگان سازمان چریکهای فدائی) مقاله ای منتشر شد که نسبت به اعدامهای بی رویه در کشور اعتراض داششت. البته لحن مقاله خیلی مودبانه و نرم بود.
اما همین مقاله باعث خشم لاجوردی شده بود. او به فرخ نگهدار زنگ میزند و از او میخواهد که نویسنده آن مقاله را به او معرفی کند و یا او را تحویل اوین بدهد.
فرخ نگهدار منصور غبرائی را بعنوان سردبیر و یا نویسنده نشریه معرفی می کند و لاجوردی او را فورا اعدام می کند. به همین سادگی!
مورد دیگر را محمود خلیلی یکی از اعضای پیشین و جداشده در مصاحبه با نشریه پیام فدائی چنین نقل می کند که لاجوردی کسی را بیخود و بی جهت از زندان آزاد نمیکرد مگر اینکه مطمئن میشد مورد تایید فرخ نگهدار و فتاح پور از رهبران سازمان هستند. او این ماجرا را اینگونه تعریف کرده:
من در بهار سال 1361 در سالن 4 زندان اوین اتاق 42 زندانی بودم. در آنجا شاهد صحنهای شدم که هیچوقت فراموش نمیکنم. این را شاهد بودم که اکثریتیها از لاجوردی سئوال کردند که چرا ما را آزاد نمیکنید؟ این سئوال را مشخصاً عزتالله وثوقی، یک اکثریتی خالص(!) مطرح نمود. برای من جالب بود که دیدم که لاجوردی با چه روشنی و گویائی به این سئوال پاسخ داد! لاجوردی گفت: دیروز فرخ و فتاحپور اینجا بودند و تمام کسانی را که تائید کردند ما لیستشان را داریم و آزاد میکنیم. هر هفته من با آنها جلسه دارم شما هم اگر به اکثریتیبودن خود مطمئن هستید به خانوادهتان بگوئید تا با آنها تماس بگیرند. مطمئنا ما نانخور اضافی نمیخواهیم و آزادتان میکنیم.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید