جهان محو تماشای ما بود
سال ۵۷ که آن بلا آمد، دانش آموز دبیرستان بودم. زیباترین دوران زندگی ام و خاطرات شیرین مربوط به سالهای قبل از شورش ۵۷ است. کشور داشت پیشرفت می کرد. کمبودها بود، پارتی بازی و باندبازی بود اما چرخ زندگی می چرخید و کشور سعی می کرد چیزی از رفاه اروپایی کم نداشته باشد. صدها هزار خارجی عمدتا امریکایی و اروپایی در ایران کار می کردند و صدها هزار شرکت خارجی در تهران دفتر داشتند و از آنجا بازار خاورمیانه را پوشش می دادند. بسیاری از خارجی ها آنقدر مجذوب شرایط و رفاه ایران شده بودند که برای گذراندن تعطیلات به ایران می آمدند. خارجی ها آنقدر زیاد بودند که تلویزیون یک کانال تلویزیونی ویژه برای آنها درست کرده بود. روزنامه ها و مجلات معروف دنیا روی دکه روزنامه فروشی ها وجود داشت. فیلم ها و سریال های معروف امریکایی و بسیاری از آهنگهای روز دنیا همزمان در تهران پخش میشد. وضعیت طوری بود که کسی هوس مهاجرت در سر نداشت.
ایران مثل دسته گل و مثل الماس در خاورمیانه و جهان می درخشید. نه، بهتر است بگوییم ایران مثل درخت پربار و شادابی بود که سبزی و خرم بودنش چشم نواز بود اما از درون، این درخت شاداب کرم زده بود. کرم ها از درون تنه تنومند ایران را خوردند و در ۲۲ بهمن آنرا خشکاندند.
ریشه های این درخت هنوز از بین نرفته و ممکن است دوباره جوانه بزند و قد بلند کند و سرسبز و خرم و شادابی را بدست آورد.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید