داستان کرونا گرفتن شمسی خانوم
شمسی خانم همان شب اول که به تورنتو رسید اکبرآقا را هم به سلامتی کرونایی کرد!
بیشتر بخوانیدشمسی خانم همان شب اول که به تورنتو رسید اکبرآقا را هم به سلامتی کرونایی کرد!
بیشتر بخوانیدشمسی خانوم هم توی خانه بساط آرایشگری راه انداخته بود. او کوتاه کردن مو و بند انداختن و ابرو درست کردن خانم ها را همینطوری بر اثر تجربه یادگرفته بود و کلاس ندیده بود. از انجا که شمسی خانم پروانه کار نداشت اما درعوض دستمزدش پایین بود و همین باعث ششده بود خیلی از خانم های محله مشتری او بودند. البته کار شمسی خانم هم بی دردسر نبود. بارها اتفاق افتاده بود که ملیحه خانم، زن صاحبخانه، داد و بیداد راه می انداخت که “این چه وضعیه؟ اینجا شده کاروانسرا، همینطور غریبه میاد و میره، فردا مردم برامون حرف درمیارن…”
بیشتر بخوانید