ماجرای فیلم گنج قارون- (نوشته محمود طوقی)
بخت با من بود که دائی ام مامور انتظامات جلو سینما بود وگرنه بلیت که گیرم نمی آمد هیچ، زیر دست و پا هم له میشدم. جلو سینما جای سوزن انداختن نبود. به قول مادرم نقل این بود که خر
بیشتر بخوانیدبخت با من بود که دائی ام مامور انتظامات جلو سینما بود وگرنه بلیت که گیرم نمی آمد هیچ، زیر دست و پا هم له میشدم. جلو سینما جای سوزن انداختن نبود. به قول مادرم نقل این بود که خر
بیشتر بخوانید